وحی جایگزین عقل انسان نیست
یک برداشت رایج و خطرناک این است که وحی آمده است تا عقل انسان را از عرصه خارج کند. در حالی که شاید چنین تفکری به این وضوح هرگز به ذهن ما خطور نکرده است. بعضی از ما این عقیده را به طور ناخود آگاه پذیرفته ایم و این برداشت غلط اغلب اوقات در خلال بحث در باره دین آشکار می گردد. در حالی که اگر مراجعه به منبع اصلی اسلام کنیم، خواهیم دانست که راه عقل جدای از راه طهارت روح نیست
چکیده
یک برداشت رایج و خطرناک این است که وحی آمده است تا عقل انسان را از عرصه خارج کند. در حالی که شاید چنین تفکری به این وضوح هرگز به ذهن ما خطور نکرده است. بعضی از ما این عقیده را به طور ناخود آگاه پذیرفته ایم و این برداشت غلط اغلب اوقات در خلال بحث در باره دین آشکار می گردد. در حالی که اگر مراجعه به منبع اصلی اسلام کنیم، خواهیم دانست که راه عقل جدای از راه طهارت روح نیست.
تعداد کلمات : 1628 / تخمین زمان مطالعه : 8 دقیقه
یک برداشت رایج و خطرناک این است که وحی آمده است تا عقل انسان را از عرصه خارج کند. در حالی که شاید چنین تفکری به این وضوح هرگز به ذهن ما خطور نکرده است. بعضی از ما این عقیده را به طور ناخود آگاه پذیرفته ایم و این برداشت غلط اغلب اوقات در خلال بحث در باره دین آشکار می گردد. در حالی که اگر مراجعه به منبع اصلی اسلام کنیم، خواهیم دانست که راه عقل جدای از راه طهارت روح نیست.
تعداد کلمات : 1628 / تخمین زمان مطالعه : 8 دقیقه
نویسنده: سید حیدر حسنین
مترجم: مهدی رحیمی
مترجم: مهدی رحیمی
روشی که ما با آن دین را درک می کنیم بسیار اهمیت دارد.
تعریف دین چیست؟
هدف از دین چیست؟
آیا ما واقعا نیاز به دین داریم؟ اگر نیاز داریم تا چه اندازه؟
بعضی از سؤال ها مبنائی هستند که اگر شخص دیندار نتواند برای خود پاسخی قانع کننده داشته باشد، به سختی می تواند دین خود را نگه دارد تا چه رسد به یک سری اعمال بی روح.
سؤالی که ما می خواهیم طرح کنیم یک قطعه از این پازل است.
آیا دین آمده است تا جایگزین عقل انسان باشد؟
آیا دین آمده است تا جایگزین عقل انسان باشد؟
دیدگاه رایج جامعه سکولار امروز این است که اصل مسأله این است. شخصی که می خواهد از وحی پیروی کند و یک شخص دیندار باشد باید با عقل خود خداحافظی کند و شخصی که می خواهد منطقی و واقع گرا باشد باید با دین خداحافظی کند.
این دیدگاهی است که حتی اشخاص دیندار در چنین جوامعی خود را با پذیرفتن آن متقاعد کرده اند. وقتی می خواهند ایمان دینی را بالا ببرند به دیگران می گویند"با نور ایمانت پیش برو" به عبارت دیگر " اعتقاد داشته باش" بدون این که واژۀ عقل را به کار ببرند، چون که راه وحی از راه دین جداست.
بنابرین هم سکولارها و هم دینداران دیدگاه مشترکی دارند. هر دو عقیده دارند که راه های عقل و وحی با هم دشمن قسم خورده هستند.
این دیدگاهی است که حتی اشخاص دیندار در چنین جوامعی خود را با پذیرفتن آن متقاعد کرده اند. وقتی می خواهند ایمان دینی را بالا ببرند به دیگران می گویند"با نور ایمانت پیش برو" به عبارت دیگر " اعتقاد داشته باش" بدون این که واژۀ عقل را به کار ببرند، چون که راه وحی از راه دین جداست.
بنابرین هم سکولارها و هم دینداران دیدگاه مشترکی دارند. هر دو عقیده دارند که راه های عقل و وحی با هم دشمن قسم خورده هستند.
می دانید چرا مسألۀ اساسی این است؟
این دیدگاهی که به طور رایج پذیرفته شده است، نتیجۀ یک تاریخ به پهنای هزار سال است. ریشه های این عقیده در قرون وسطی یافت می شود که در آن کلیسا در تمام شؤون زندگی مردم دخالت می کرد. پیشرفت علمی ممنوع شده بود و هنگام بحث از متون مقدس، استفاده از عقل انسان، کفر آمیز بود. رنسانس این معادله را، برعکس کرد. به هر حال این قطعه از تاریخ، بخش مهمی از پازل است و غالبا و به طور عمد مورد غفلت واقع می شود که این تاریخ اروپای غربی است و اروپای غربی کل جهان نیست.
دقیقا در همین قرون وسطی بود که جهان اسلام جهان را در پیشرفت علمی رهبری می کرد و پیشرفت های فکری و تکنولوژی مرهون جهان اسلام است.
مسلمانان درست همان دورانی که دیندار بودند پیشرفت می کردند و زمانی که آنها دین را کنار گذاشتند مورد تهاجم استعمار قرار گرفتند و این بود که مسلمانان را به سمت دورانی مانند دوران قرون وسطای اروپا، عقب راند.
این بود تاریخی که در پشت این عقیدۀ رایج و پذیرفته شده قرار دارد. چیزی که بسیار دردآور است این است که بسیاری از خود مسلمانان- بر اثر بی اطلاعی کامل از میراث گرانبهای خود- این عقیده را به اسلام(که دین مردم آخرالزمان است) ربط می دهند. این حقیقت دردناک کافی است که انسان به جای اشک خون گریه کند.
مسلمانان درست همان دورانی که دیندار بودند پیشرفت می کردند و زمانی که آنها دین را کنار گذاشتند مورد تهاجم استعمار قرار گرفتند و این بود که مسلمانان را به سمت دورانی مانند دوران قرون وسطای اروپا، عقب راند.
این بود تاریخی که در پشت این عقیدۀ رایج و پذیرفته شده قرار دارد. چیزی که بسیار دردآور است این است که بسیاری از خود مسلمانان- بر اثر بی اطلاعی کامل از میراث گرانبهای خود- این عقیده را به اسلام(که دین مردم آخرالزمان است) ربط می دهند. این حقیقت دردناک کافی است که انسان به جای اشک خون گریه کند.
اسلام درباۀ عقل انسان واقعا چه دیدگاهی دارد؟
معتبرترین منبع دین اسلام یعنی قرآن را بررسی می کنیم تا دیدگاهش را در بارۀ موضوع "عقل انسان" بدانیم:
و [خدا] بر کسانى که نمى اندیشند، پلیدى را قرار مىدهد.[1]
بهره نبردن از عقل شخص را پلید می کند. یک ارتباطی بین طهارت معنوی و عقل وجود دارد. عقل انسان را به طهارت باطنی هدایت می کند. عقل در سیر معنی انسان یک راهنماست.
و چون کفار را گویند: پیروی از شریعت و کتابی که خدا فرستاده کنید، پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا بایست آنها تابع پدران باشند گر چه آن پدران بیعقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند؟[2]
بیشتر بخوانید : عقل در ساحت دین
عقل انسان پیشرفت خود را از دوران نزدیک بلوغ آغاز می کند. بعد از بلوغ است که این گوهری که درون روح نهفته بود شروع به ظهور می کند. قبل از رسیدن به بلوغ(دوران کودکی) انسان هر چه را که از اطرافیان می بیند یا می شنود به راحتی قبول می کند و به همین دلیل است که کودکان به خاطر خطاهایی که در این دوران از آنها سر می زند مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند.
به هر حال، وقتی که عقل انسان شروع به صحبت کردن می کند... بعد از آن انسان نمی تواند بگوید که من این کار را انجام می دهم چون والدینم یا سنت و... گفته اند.
همۀ چیزهایی که انسان قبل از رسیدن به بلوغ به آنها شهادت داده یا قبول کرده بود بعد از آن با ترازوی عقل اندازه گیری می شود.
قرآن با انسان به عنوان یک موجودی که دارای عقل است سخن می گوید. پس بنابرین دیدگاهی که می گوید تنها نقش عقل انسان این است که انسان را به آستانۀ وحی هدایت و دیگر کاری با انسان نداشته باشد، قابل توجیه نیست. اگر قضیه از این قرار بود، وحی هیچگاه عقل انسان را مورد اشاره قرار نمی داد و از انسان نمی خواست تا آن را به کار بگیرد؛ بلکه از او می خواست که آن را ساکت کند. نه، چنین دیدگاهی در قرآن یافت نمی شود.
مثَل (دعوت کنندۀ) کسانی که کافر شدند، همچون کسی است که چیزی را که جز صدا و ندائی نمی شنود ، بانگ می زند.(این کافران) کر، گنگ و نابینا هستند و از این رو نمی اندیشند.[3]
ایمان با عقل عجین است. آنهایی که ایمان ندارند آنهایی هستند که عقل خود را به کار نمی برند. چون عقل انسان را به سوی ایمان هدایت می کند. این درست برعکس دیدگاه رایج بین جوامع سکولار است. از دیدگاه اسلام، شخص بدون عقل نمی تواند ایمان داشته باشد.عقل انسان پیشرفت خود را از دوران نزدیک بلوغ آغاز می کند. بعد از بلوغ است که این گوهری که درون روح نهفته بود شروع به ظهور می کند. قبل از رسیدن به بلوغ(دوران کودکی) انسان هر چه را که از اطرافیان می بیند یا می شنود به راحتی قبول می کند و به همین دلیل است که کودکان به خاطر خطاهایی که در این دوران از آنها سر می زند مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند.
همانا بدترین جنبندگان نزد خدا، (افراد) کر و لالی هستند که نمی اندیشند.
بدترین مخلوقات از دیدگاه خداوند متعال، انسان هایی هستند که عقل دارند ولی آن را به کار نمی گیرند. چنین مردمی حتی از حیوانات و گیاهان هم نسبت به هدایت دورتر هستند. به حیوانات و گیاهان، عقلی عطا نشده است بنابرین نمی توان آنها را به خاطر به استفاده نکردن از عقل سرزنش کرد.
اگر شخص تشنه ای در بیابان از تشنگی بمیرد کسی نمی تواند او را سرزنش کند. ولی اگر کسی که در کنار رودخانه ای ایستاده است از تشنگی بمیرد، چه می شود دربارۀ او گفت؟
انسان ها در میان همۀ موجودات به داشتن نعمتی چون عقل، مفخترند و اگر از این نعمت استفاده نکنند نسبت به نعمت خداوند بسیار ناسپاس خواهند بود.
(خداوند) شب و روز و خورشید و ماه را برای شما مسخر کرد و ستارگان (نیز) به فرمان او مسخر هستند. بی تردید در این نشانه ای است برای گروهی که خرد می ورزند.[4]
همۀ مردم شب و روز را مشاهده می کنند. همه خورشید، ماه و ستاره ها را می بینند. ولی فقط کسانی که عقل خود را به کار می گیرند تشخیص می دهند که این ها نشانه های پروردگار متعال هستند. و انسان ها را متوجه او می کنند. فقط آنهایی که از عقل خود بهره می برند خواهند فهمید که چه معنایی در پس این اَشکال زیبای خلقت نهفته است.
آیا آنها در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن (حقیقت را) دریابند. یا در گوشهایی که با آن( اخبار گذشتگان را) بشنوند؟! پس بی گمان چشمها(ی ظاهر) نابینا نمی شود ولیکن دلهایی که در سینه هاست نابینا می شوند.[5]
بین قلب و عقل ارتباطی وجود دارد. راه عشق و عقل یکی است. طهارت قلب انسان به وضوح، بر انسانی که می تواند بیندیشد تأثیر می گذارد.
یک قلب ناپاک درست فکر نمی کند. این درست مخالف نظریه است که والت دیزنی در دورۀ نونهالی، به خورد کودکان ما می دهد؛ این که انسان در طول عمر خود مجبور است بین ندای عقل خود و تمایل قلبی، یکی را انتخاب کند.
آیا گمان می کنی بیشتر آنها می شنوند یا می اندیشند؟[6]
انسان هایی که عقل خود را به کار می گیرند یک اقلیت هستند و بیشتر مردم اهل تفکر نیستند. به همین خاطر شخصی که می خواهد از عقل خود استفاده کند باید انتظار داشته باشد که همۀ اطرافیان او نیز از عقل خود استفاده کنند. مصیبت انسان دقیقا همین است که خداوند او را کنار یک رودخانه قرار داده است و انسان از تشنگی می میرد.
این آیات فقط بخشی از آیات متعدد قرآن هستند که در آنها عقل انسان بیان شده است. و این آیات غیر از آیاتی هستند که انسان را به تدبر و عاقبت اندیشی فرا میخوانند.
یکی از دلایلی که ما در معرض افکار و دیدگاه های غلط هستیم این است که ما از منابع اسلامی فاصله گرفته ایم. به همین جهت دشمنان موفق می شوند برداشت ما را از همان دینی که پیروی می کنیم، تغییر دهند.
امام خامنه ای در همان نامه ای که به جوانان کشورهای غربی نوشتند سؤال کردند که آیا آنها اسلام را از منبعی غیر از رسانه صهیونیستی یاد گرفته اند. ایشان از جوانان غربی خواستند که اسلام را از طریق خواندن قرآن، یاد بگیرند.
ولی آیا ما به عنوان یک مسلمان چنین کاری را کرده ایم؟!
آیا برداشت ما از اسلام بر پایۀ قرآن است؟ یا سنت هایی که خانواده های ما پیروی می کنند یا دیدگاه جوامع امروزی سکولار غربی؟
[1] سورۀ یونس، آیۀ 100.
[2] سورۀ بقره، آیۀ 170.
[3] سورۀ بقره، آیۀ 171.
[4] سورۀ نحل، آیۀ 12.
[5] سورۀ حج، آیۀ 46.
[6] سورۀ فرقان، آیۀ 44.
به هر حال، وقتی که عقل انسان شروع به صحبت کردن می کند... بعد از آن انسان نمی تواند بگوید که من این کار را انجام می دهم چون والدینم یا سنت و... گفته اند.
همۀ چیزهایی که انسان قبل از رسیدن به بلوغ به آنها شهادت داده یا قبول کرده بود بعد از آن با ترازوی عقل اندازه گیری می شود.
قرآن با انسان به عنوان یک موجودی که دارای عقل است سخن می گوید. پس بنابرین دیدگاهی که می گوید تنها نقش عقل انسان این است که انسان را به آستانۀ وحی هدایت و دیگر کاری با انسان نداشته باشد، قابل توجیه نیست. اگر قضیه از این قرار بود، وحی هیچگاه عقل انسان را مورد اشاره قرار نمی داد و از انسان نمی خواست تا آن را به کار بگیرد؛ بلکه از او می خواست که آن را ساکت کند. نه، چنین دیدگاهی در قرآن یافت نمی شود.
مثَل (دعوت کنندۀ) کسانی که کافر شدند، همچون کسی است که چیزی را که جز صدا و ندائی نمی شنود ، بانگ می زند.(این کافران) کر، گنگ و نابینا هستند و از این رو نمی اندیشند.[3]
ایمان با عقل عجین است. آنهایی که ایمان ندارند آنهایی هستند که عقل خود را به کار نمی برند. چون عقل انسان را به سوی ایمان هدایت می کند. این درست برعکس دیدگاه رایج بین جوامع سکولار است. از دیدگاه اسلام، شخص بدون عقل نمی تواند ایمان داشته باشد.عقل انسان پیشرفت خود را از دوران نزدیک بلوغ آغاز می کند. بعد از بلوغ است که این گوهری که درون روح نهفته بود شروع به ظهور می کند. قبل از رسیدن به بلوغ(دوران کودکی) انسان هر چه را که از اطرافیان می بیند یا می شنود به راحتی قبول می کند و به همین دلیل است که کودکان به خاطر خطاهایی که در این دوران از آنها سر می زند مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند.
همانا بدترین جنبندگان نزد خدا، (افراد) کر و لالی هستند که نمی اندیشند.
بدترین مخلوقات از دیدگاه خداوند متعال، انسان هایی هستند که عقل دارند ولی آن را به کار نمی گیرند. چنین مردمی حتی از حیوانات و گیاهان هم نسبت به هدایت دورتر هستند. به حیوانات و گیاهان، عقلی عطا نشده است بنابرین نمی توان آنها را به خاطر به استفاده نکردن از عقل سرزنش کرد.
اگر شخص تشنه ای در بیابان از تشنگی بمیرد کسی نمی تواند او را سرزنش کند. ولی اگر کسی که در کنار رودخانه ای ایستاده است از تشنگی بمیرد، چه می شود دربارۀ او گفت؟
انسان ها در میان همۀ موجودات به داشتن نعمتی چون عقل، مفخترند و اگر از این نعمت استفاده نکنند نسبت به نعمت خداوند بسیار ناسپاس خواهند بود.
(خداوند) شب و روز و خورشید و ماه را برای شما مسخر کرد و ستارگان (نیز) به فرمان او مسخر هستند. بی تردید در این نشانه ای است برای گروهی که خرد می ورزند.[4]
همۀ مردم شب و روز را مشاهده می کنند. همه خورشید، ماه و ستاره ها را می بینند. ولی فقط کسانی که عقل خود را به کار می گیرند تشخیص می دهند که این ها نشانه های پروردگار متعال هستند. و انسان ها را متوجه او می کنند. فقط آنهایی که از عقل خود بهره می برند خواهند فهمید که چه معنایی در پس این اَشکال زیبای خلقت نهفته است.
آیا آنها در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن (حقیقت را) دریابند. یا در گوشهایی که با آن( اخبار گذشتگان را) بشنوند؟! پس بی گمان چشمها(ی ظاهر) نابینا نمی شود ولیکن دلهایی که در سینه هاست نابینا می شوند.[5]
بین قلب و عقل ارتباطی وجود دارد. راه عشق و عقل یکی است. طهارت قلب انسان به وضوح، بر انسانی که می تواند بیندیشد تأثیر می گذارد.
یک قلب ناپاک درست فکر نمی کند. این درست مخالف نظریه است که والت دیزنی در دورۀ نونهالی، به خورد کودکان ما می دهد؛ این که انسان در طول عمر خود مجبور است بین ندای عقل خود و تمایل قلبی، یکی را انتخاب کند.
آیا گمان می کنی بیشتر آنها می شنوند یا می اندیشند؟[6]
انسان هایی که عقل خود را به کار می گیرند یک اقلیت هستند و بیشتر مردم اهل تفکر نیستند. به همین خاطر شخصی که می خواهد از عقل خود استفاده کند باید انتظار داشته باشد که همۀ اطرافیان او نیز از عقل خود استفاده کنند. مصیبت انسان دقیقا همین است که خداوند او را کنار یک رودخانه قرار داده است و انسان از تشنگی می میرد.
این آیات فقط بخشی از آیات متعدد قرآن هستند که در آنها عقل انسان بیان شده است. و این آیات غیر از آیاتی هستند که انسان را به تدبر و عاقبت اندیشی فرا میخوانند.
یکی از دلایلی که ما در معرض افکار و دیدگاه های غلط هستیم این است که ما از منابع اسلامی فاصله گرفته ایم. به همین جهت دشمنان موفق می شوند برداشت ما را از همان دینی که پیروی می کنیم، تغییر دهند.
امام خامنه ای در همان نامه ای که به جوانان کشورهای غربی نوشتند سؤال کردند که آیا آنها اسلام را از منبعی غیر از رسانه صهیونیستی یاد گرفته اند. ایشان از جوانان غربی خواستند که اسلام را از طریق خواندن قرآن، یاد بگیرند.
ولی آیا ما به عنوان یک مسلمان چنین کاری را کرده ایم؟!
آیا برداشت ما از اسلام بر پایۀ قرآن است؟ یا سنت هایی که خانواده های ما پیروی می کنند یا دیدگاه جوامع امروزی سکولار غربی؟
[1] سورۀ یونس، آیۀ 100.
[2] سورۀ بقره، آیۀ 170.
[3] سورۀ بقره، آیۀ 171.
[4] سورۀ نحل، آیۀ 12.
[5] سورۀ حج، آیۀ 46.
[6] سورۀ فرقان، آیۀ 44.
برگرفته از: Aimislam.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}